در مرتبه بیواسطگی است که شاعرکلامش کلام روح القدس میشود و گرنه مقام او همان است که علی(ع) فرمود:
«نفث الشیطان علی اللسان (2) .
یعنی شیطان درایشی بر زبان شاعر جاری سازد.این بیان همانبیان سحری است که در کلام حضرت نبی(ص)آمده است(ان من البیان سحرا).امادر مقام بیواسطگی و آینگی نسبتبه حق بر زبان شاعر حکمت جاری میگردد چنانکهفرمود:«ان من الشعر لحکمة»
گفت پیغمبر که ان فی البیان سحرا و حق گفت آن خوش پهلوان لیک سحری دفع سحر ساحران مایه تریاک باشد در میان آن بیان اولیاء و اصفیاست کر همه اغراض نفسانی جداست
شاعران حقیقی همواره تمنای سیر به مقام روح القدس (3) داشتهاند.زیرا با پایمردیقوه قدسی روح القدس میتوان به گنجهای تحت العرش راه برد چنانکه حکیمان انسیگفتهاند«تحت العرش کنوزا مفتاحه لسان الشعرا»یعنی زیر عرش گنجهایی است و زبانشاعران گشاینده آنند.اما شاعر عصر جاهلی که درونش را هوای نفس پر کرده حتی زمینو آسمان حسی نزدیکش را نمیبیند و صورت ممسوخی از آن را که همان صورت سافلو اسفل حیات حیوانی آدمی است ادراک میکند.با این اوصاف شعر شیطانی جاهلیدیگر نمیتوانست در برابر شعر رحمانی اسلام باقی بماند،همچنانکه بتهای 360 گانه مکهبه قوت عصای پیامبر و تایید روح القدس شکستند میبایستشعر و صورت خیالی کاو وگوژ نفس اماره جاهل فرو پاشد و از میان برود.حال با این مقدمه،نظری به اوضاع آغازینظهور شعر اسلام و بسط آن بیفکنیم.
از آنجا که شعر تنها هنر یا هنر غالب قوم عرب قبل از اسلام و به یک اعتبار تنها طریقتفکر عصر جاهلی بود،ظهور وحی در صورت قرآن و کلام الهی همه شاعران را تا مدتیمرعوب خویش کرد و بسیاری از اشعار را باطل ساخت و روح بسیاری از شاعران رامتحول گردانید.این تحول در مواجههای که شاعران با کلام خدا(قرآن مجید)داشتندحاصل شد قرآن هیچ مشابهتی به کلام بشری و شعر شاعران جاهلی نداشت.قرآن طیبیست و سه سال به حضرت نبی وحی شده بود.
در آغاز سخن از هنرمندی حضرت نبی ختمی مرتبت(ص)گفتیم.این هنرمندیعبارت است از نسبتبیواسطه با ذات احدیت و نیوشایی اسراری که قدسیان با اودر میان گذاشتهاند و بدینسان عالم اسلامی ابتدا در وحی اقامه شده است.قابلیت وجودپیامبر(ص)منشا اتصال روح القدس(جبرئیل امین)فرشته کلام الهی به او بوده است.
عالم اسلامی همان ظهور و تجلی اسم اعظم الله اکبر و کل و حقیقت محمدی است کهبیحجاب در افق چشم دل پیامبر اسلام(ص)و اهل بیت عصمت و طهارت(ع)گشودهشده است.این مرتبه یعنی ظهور کلی عالم اسلامی اختصاص به انسان کامل دارد،اما درمراتب نزولی چنانکه ابن عربی در فتوحات مکیه بدان اشاره کرده وجود شاعران وهنرمندان را نیز فرا میگیرد و پرتو الهام رحمانی و ربانی روحشان را در حال سکر آمیزادراک وحدت حقیقی روشن میگرداند.
سورههای آغازین که در مکه وحی شدند دوران پر آشوبی را چون داهیه بزرگ برایشاعران پدید آورد.شاعران مجنون(جن زده)جاهلی ساحتی ورای ساحتشعر شیطانی(جنی)نمیشناختند. کلمات مهیج و تشبیهات خلاف آمد عادت با آهنگی بیسابقه چونصاعقه بر دل محجوب کافران و مشرکان فرود میآمد و آنها را از عاقبت تاریکشان دردرکات جهنم هراسان میساخت.قرآن در آیات تشبیهی که با صورتهای خیالی به ظهورآمده بود، زبان پر راز و رمز را تفکر حضوری تشبیهی را به شاعران آموخت.آیاتیچون«الم تر کیف ضرب الله مثلا کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء... »(ابراهیم:24 و 25)
و آیات نور نظیر
«الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکوة فیها مصباح.المصباح فی زجاجه. الزجاجة کانها کوکب دری یوقد من شجرة مبارکة زیتونة لا شرقیة و لا غربیة یکاد زیتها یضییء و لو لم تمسسه نار نور علی نور یهدی الله لنوره من یشاء و یضرب الله الامثال للناس و الله بکل شیء علیم(نور:35)
لحنی بلند دارد،جمال وحسن الهی بالتمام در آنها ظاهر است و معنایشان عمیق است، احساس شاعرانه رابر میانگیزد و صورتی از تخیل را ابداع میکند که در آن اشیاء در حجمهای نا معهودیجلوهگر میشوند.بدین ترتیب عالمی در قرآن و هنر قرآنی اقامه میشود که هنر شرک راطرد و نفی میکند از اینجاست که قرآن در سوره شعرا در آیاتی شاعرانی را که به آنها شیاطین نازل میشوند محکوم میکند (4) .اینان شاعران بت پرست مکه بودند و هنر خود راصرف هجو مقدسات اسلام و تحقیر پیروان پیامبر میکردند و از این لحاظ در زمره اولیاءشیطان و ضد اسلام به شمار میرفتند. بنابراین آیات شاعران دو دستهاند یک دسته که تابعضلالتشیطانیاند و دیگرانی که اهل ذکر کثیر و عمل صالحاند و همین دو دستهاند که درسرتاسر تاریخ اسلام مظهر دوگانگی هنر دینی و دنیوی بودهاند.میراث ادب و فرهنگملل و نحل مشرک،و بهرهمندی از ماثورات انبیاء و اولیاء اساس کار این دو گروه بودهاست و در بالاترین مرتبه شاعران از حقیقتشیطانی گذشته و در زمره حکمای انسیکلمات الله را تلقی کردهاند.
با ظهور حقیقت اسلام شعر شعرای باطل نسخ گردید و تا وقتی که درهای آسمان بازبود و عالم محل نزول وحی الهی بود شاعران باطل مرعوب شده بودند.بالتبع شعر باطلقدیم بالکل تعطیل شد و دیگر کسی مطابق ذوق شاعران کهن به ستایش شراب و عشقنمیپرداخت و اگر ستایش بود از اسلام و پیامبر اسلام و وصف مبانی اسلام بود.در اینزمان خطبه به جهت فایده آن در تشحیذ حس دینی بسط یافته بود.در عصر خلفایراشدین نیز این وضع ادامه یافت اما با به قدرت رسیدن امویان وضع برگشت و رجوعیدیگر به سوی شعر شیطانی جاهلی به سراغ و سروقت مسلمین آمد.
از بزرگترین شاعران عصر پیامبر باید از حسان بن ثابت نام برد. که«داهیه کبری»(بلای بزرگ)قریش خوانده شد،زیرا به تشویق پیامبر آنان را هجومینمود.به فرمان پیامبر برای او در مسجد مدینه منبری نصب کرده بودند و او از آنموضع در حضور حضرت نبی مشرکان را هجو مینمود.و پیامبر به او میفرمود«اللهمایده بروح القدس»(بارالها او را به واسطه روح القدس مؤید بدار). پیامبر همواره او راتایید میکرد و میفرمود که تا وقتی که به زبان خویش ما را یاری کنی به واسطه جبرئیلمؤید باشی (6) .
کعب بن زهیر که از شرک به اسلام روی آورده بود با قصیدهای به نام البرده(ردایافتخار)محبت رسول را طلبید (7) و پیامبر اجابت کرد.دیگر شاعران معروف مؤید بهروح القدس کعب بن مالک و عبد الله بن رواحهاند که پیامبر آنها را مامور به پاسخگویی بهشاعران مشرک کرد.این شاعران در پرتو قرآن و سنت اغلب در قلمرو سیاست و اخلاق(حکمت عملی)منشا اثر بودند.اما هنوز بنیاد حکمی استواری نیافته بودند و حکمتاشعار آنان اغلب به حضور عملی محدود میشد و برخی از آنها به بیان تجربیات معنویشخصی میپرداختند.علاوه بر این هنوز شقاقی میان ظاهر و باطن پیدا نشده بود تاشاعرانی به وصف ظاهر(و ملازمهاش جهاد اصغر)و شاعرانی به وصف باطن(وملازمهاش جهاد اکبر)و عوالم روحانی بپردازند.در عصر پیامبر شاعران دینی همواره بنابه روایات اسلامی از ناحیه جبرئیل و عنایات ویژه روح القدس مطمئن بودند.چنانکهاشاره رفتحسان به اعتقاد برخی گرچه بنیانگذار شعر دینی نیست،اما رسالت الهی پیامبررا مدح میگفت و خداوند تعالی را ستایش میکرد و از آیات قرآنی بهره میبرد.